دونگی :مثل این که تو از من هول تر بودی می خواستم بهت بگم بیا با هم بریم بیرون(یکی یه سیلی
بزنه به من ببینم من خوابم یا بیدار)
همه:چییییییییییییییییییییییییی؟؟؟
مینا:حالات خوبه من با تو بهشتم نمیام چه برسه بیرون؟
دونگی میای خوبم میای
مینا: واگه نیام چی میشه؟
دونگی:لازم نیست به اونجاهاش فکر کنم چون اگه شد به زور می برمت
مینا:مگه کوری نمیبینی دارم با دوستام میرم بیرون؟؟؟
دونگی:مشکلی نیست همه با هم میریم(جون من )
یونا:رو رو برم !!!(موافقم شدید)
که یهو ایلای ظاهر شد(مگه جنه) و گفت :تو رو خدا ناز نکنین
یونا:مگه قرار شما هم بیان؟(اصلا مگه قرار ما بریم)
ایلای :پ نه پ فقط شما برین خوش باشین بعد ما اینجا فسیل شیم(تا حالا انقدر قانعه نشده بودم) من که ایدا رو بردم(چه سریع پسر خاله شد این)
بعد دست ایدا رو گرفت و کشیدش وبرد ایدام که خشکش زد بود میگفت:چی کار میکنی ولم کن بابا
و ایلای اصلا به حرفاش گوش نداد و بردش بیرون از ساختمون
دونگی:خوب یکتون رفت نفر بعدی؟؟(مگه داری مرغ می فرشی)
که ای جی از پشت دخترا در امد و گفت:یونا فکرشم نکن به تونی با کسی جز من بری
یونا:چی میگی تو حالا هر کی ندونه انگار ما سه سالی هست با هم رابطه داریم
دونگی :یونا انقدر حرف نزن برو دیگه ای جی ببر اینو دیگه
یونا:چی فکردی که من با این بیام بیرون اصلا ا....ولم کن ای خدا کی این یه ماه تموم میشه
ای جی بدون توجه به یونا اون کشوند بیرون
مینا:ببینم بقیتون کجا پنهون شدن؟؟؟
که کیسوپ و هون و کوین و لیدر جونمون سوهیون امدن بیرون
مینا:ببینم اینجا چه خبره؟
کوین:معلومه
دونگی:امشب همه با هم میریم بیرون
مینا:اوه نمیشد قبلش یه سوال میکردین؟؟؟
هون:اون وقت سوپرایز نمی شد
مینا اشتباه نکن این سوپرایز نیست امدین بیرون با شما مثل قدم زدن با اعزرائل میمونه(واه چرا؟؟)
کوین:به هر حال بعد رو به کیمیا کرد و گفت :میشه افتخار بدین امشب با شما باشم(چه با ادب)
کیمیا که دهنش هفت متر باز مونده بود (ببند زشته جلو پسرا)
کیمیا:ا....من ....نمی دونم(کوفت خوب قبول کن بابا ما منتظر شما موندیم)
بعد مینا رو نگاه کرد مینا هم که از اون بدتر تو شک بود (مگه از تو درخواست کرده)
کوین:خواهش میکنم
کیمیا:حالا که اصرار میکنی باشه(چه سری خر شد)
و دخترا همینطور رفتن اون دوتا رو نگاه میکردن
مینا به فارسی گفت:به خدا اینا برا ما نقشه کشیدن
یاسی و سوگند با تعجب مینا رو نگاه کردن :تو از کجا فارسی بلدی؟؟؟؟(سوتی دادم هیییییییییییی)
مینا:چیه؟؟بعدا توضیح میدم!!
دونگی :شما چی میگید؟؟؟بریم دیگه یاسی تو با سوهیون برو سوگند تو هم با هون دیگه
کیسوپ پس من چی؟؟؟
مینا:ارپیچی...
سوهیون:یاسی شین بریم دیگه دیرمون شده؟؟؟
یاسی:بریم(ای الاغ)
مینا به فارسی:دید گفتم خدایا کمکمون کن
سوگند به فارسی: خوب مینا همه رفتن بیا ما هم بریم چه نقشه داشته باشن یا نه فعلا مجبوریم
هون:باز اینا زدن کانال5 (ا...شمام مگه نگاه میکنید کنالای ما رو من 3 رو بیشتر دوست دارم)
سوگند شی بریم؟؟؟
سوگند:بریم ولی پسر خاله نشو فهمیدی!!(حداقل این یکی سالمه)
و به سلامتی اینام رفتن حالا مونده بود مینا دونگی و کیسوپ
خوب تا همینجا بسه بقیش برا بعد
نظرات شما عزیزان:
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)